۱۳۸۸ اسفند ۲۶, چهارشنبه

من "گرسنه ام" شما را به خدا فقط یک تکه نان

من "گرسنه ام" شما را به خدا فقط یک تکه نان ... (من ایرانیم ، ایرانی)
(این متن را تا پایان بخوانید این داستان کاملاً واقعیست)
من یک کارمند پیمانکاری (شرکتی) دولت هستم که مثل میلیونها کارمند دیگر در استثمار دولت مهر قرار گرفته ام .
حقوق من 270 هزارتومان است : من مهندس هستم و در یک شرکت دولتی به طور پیمانکاری بکار گرفته شده ام .
من همسر و یک فرزند یک ساله دارم : در جنوب تهران زندگی میکنم : کرایه خانه من با چهارمیلیون تومان پول پیش 180 هزارتومان است من با بقیه حقوق نمیتوانم کرایه راه بدهم لباس بخرم شیر خشک بچه را تهیه کنم یا میوه و گوشت بخرم و حتی مهمانی بروم: خانه من آنقدر شبیه دخمه است که در یک سال گذشته حتی یکبار هم میهمان، به غیر از پدرومادر من و همسرم کسی را دعوت نکرده ام .
من هنوز اقساط وام ازدواج و همان چهر میلیون پول پیش خانه را پرداخت میکنم : من هنوز ماهانه مقداری پول از پدر کارگرم میگیرم : طبق قانون دولت من حق استفاده از وام در اداره را ندارم حق استفاده از سرویس و هزینه درمان و بیمه تکمیلی بن خاروبار و امکانات رفاهی مثل سینما و استخر، بن کتاب و سالنهای ورزشی حتی متعلق به دولت را هم ندارم ...
همکاران رسمی و قرارداد دولتی من حدود یک میلیون تومان حقوق میگیرند و حق استفاده از تمام امکانات بالا و حتی سایر امکانات خصوصی با هزینه دولت را هم دارند... آنها هر یک ماه درمیان حدود دو میلیون تومان به عنوان دوبرج حقوق و مزایا هم دریافت میکنند پاداش هم دارند و ما فقط سالی یکبار در 22 بهمن 10 هزارتومان بیشتر به عنوان عیدی دریافت میکنیم که آنهم از عیدی اسفند ماهمان کم میشود ....
بقیه کارکنان ما کار زیادی ندارند و چون رسمی هستند کسی نمیتواند به آنها حرفی بزند اما اگر من یک ساعت مرخصی بگیرم و یا کارهار عقب افتاده کارکنان رسمی را انجام ندهم ، یکماه نشده اخراجم ... من برده ام ، نیستم ؟
رهبرا این طرح اقتصادی اصل 44 شما کمر مارا شکست شما رهبر ما نیستید ؟ یعنی همه ما باید اینجوری زندگی کنیم تا شما به رو سیه و چین باج بدید تا چند سال بیشتر رهبری کنید؟ یعنی رهبری شما از شکم بچه های خردسال ما واجب تر است ؟ رهبرا این چماق را بردار از سر ما ... چند ماه پیش در آغاز درگیریها تمام معوقه های کارکنان رسمی پرداخت شد ... رهبرا سنگ دست آنها که شما فکر کرده اید نیست که آنها را بخرید ، دست من است ، دست همسرم است و فردا نیما هم در کنار ما خواهد بود ...
دوستان ... مشکل ما امکانات رفاهی خرید لباس هزینه بچه و مشکلات و بیماری من و همسرم که نتوانسته ام هزینه درمان راتهیه کنم نیست مشکل ما هزینه و کرایه راه یا خرید میوه و گوشت برای میهمانی یا شیر خشک بچه نیست ... مشکل ما نان است
دوستان ، بخدا من گرسنه ام گرسنه گرسنه گرسنه گرسنه گرسنه گرسنه... من سوء هاضمه گرفته ام زخم معده دارم بخدا من گرسنه ام گرسنه گرسنه ( من ایرانیم ، ایرانی)